طاهای باباطاهای بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

ورووجک مامانی

روزانه

اول سلام به همه دوستای گلم مامان اول بزار یه عذر خاهی کنم از دوستای گلم مخصوصا مینا جون و گل پسر نازشون آرمان خان که تو این مدت خیلی به وبلاگمون سر زدن شرمندتونیم که نتونستیم سریع آپ کنیم امیدوارم زمستون خوبیرو پیش رو داشته باشین دوم سلام به گل پسر خودم یکی یه دونه ی خونم از احوالات گل پسری بگم اول هوووووووووووووووووووووورا بکشید چون پسرم راه میره دیگه البته یه چند هفته ای میشه اما هنوزم چهاردستو پارو ترجیح میده وقتی راه میره مثل پیرمردا میشه من که میمیرم از خنده پاهاشو باز باز میزاره و احساس میکنه هر آن که بخوره زمین وقتی هم که نمیخوره خودش خودشو میندازه زمین دوم این که دایره لغاتش خیلی...
12 دی 1392

یلدا

                                      یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی همین بهانه های گذرراست   یلداتون مبارک مامان نوشت:من شرمندتونم با کلی خبر خوب میام به زودی ...
30 آذر 1392

روزانه

عزیز دل مادر تنظیم کننده فشار خون و ضربان قلبم عمرم جونم سلاااااااااااااااااااام خوب اومدم تا کلی بنویسم برات اول اینکه اون جوشی که تو دهنه شما بود بعد چند روز هی بزرگتر شد دیگه من داشتم سکته میکردم هم به دندون پزشک نشون داده بودم و هم به پسر خاله بابا که فوق تخصص نوزادانه تا اینکه به بابا گفتم فقط باید بریم پیش دکتر خودش تا من خیالم راحت شه اونم نه نگفت با اینکه از سر کار اومده بود مارو برد اونجا ساعت 8 رسیدیم ساعت 10:30 رفتیم تو خانوم دکتر دید و گفت ترکیده الحمدلله البته بگما تا ظهرم بود گفت تاول شیری بوده در اثر مکیدن به وجود میاد خلاصه که خیالم راحت شد دوم اینکه شما تقریبا 11 تا دندون داری اگه من از رو ...
16 آذر 1392

بدون عنوان

راستش اول از همه میخام از دوستان خوبی که تازگیا از این وبلاگ دیدن کردن خیلی تشکر کنم و بگم نتونستم وبلاگ بعضیاتونو باز کنم حالا مشکل چیه خدا داند هی ارور میده دوم بگم این هفته زیاد هفته خوبی برامون نبوده پسر یکی یک دونه ی ما دقیقا بعد 10 روز اول محرم تب کرد یه 4 روز فقط تب داشت نه خبری از آبریزش بینی بود و نه خبری از سرفه تا این که روز چهارم بردیمش پیش دکتر و اونم گفت یه کم گوشش و گلوش التهاب داره   فرداش دوباره تنش شد پر دونه اما نه به بدی اون دونه هایی که دفه پیش زده بود (اگه در جریان باشید طاها خان قبلا سرخک گرفته بود)ولی شکر خدا اصلا نه بیقرار بود نه بیحال فرداشم خوب شد تا این جای ماجرا زیاد بد نبود اما بخونید ...
2 آذر 1392

10 شب محرم

آقا طاهای من به روایت تصویر جمعه صبح بلندت کردیم چشماتو باز نمیکردی این قدر کیف کردم که نگو هی بهت میگفتم گهی زین به پشت و گهی پشت به زین نمیشه که همش شما مارو بیدار کنی ........ خلاصه که با آقای پدر و مادر همسری که خدا خیرش بده رفتیم مصلا همایش شیر خوارگان حسینی اینم طاهای من صبح ساعت 7 کلی هم رفتیم جلو دوربین که مارو از تلویزیون نشون بده آخه همه پای گیرنده هاشون نشسته بودن که مارو ببینن که نشونمون ندادن در همین حین خاله فرشته که یکی از دوستای مامانیه با دخمل نازش رو اونجا دیدیم (آیسان جون) خلاصه که شما هم یه حالی از ما جا آوردی که نگو و نپرس خوب شد کمر بندمو بسته بودم وگرنه دو نیم میشد...
25 آبان 1392

محرم

                                                      دلم تو این روزا بد جور گرفتس............... یادمه پارسال تو این روزا علی اصغرت کرده بودم............. خدای من خیلی زود میگذره باورم نمیشه ................ ...
15 آبان 1392

بدون عنوان

عزیزم آقا طاها برا اولین بار داره بستنی رو خودش میخوره آخه کلا مخالف هر چی خوردنیه یه جورم به من نگاه میکرد که یعنی من دارم بستنی میخورم پر رو نشیا خاهر آقا طاها (طناز خانوم) اولین عکس گذر نامه اگر گفتین این چه کاریه؟ اولین لیموشیرین خوری طاها خان ...
8 آبان 1392

روزانه

سلام عزیز دلم اصلا نمیدونم مامانی  روزام چه جوری شب میشه .............. اصلا نمیدونم چرا دیگه مثل گذشته ها بعضی روزا غمگین نیستم................ اصلا نمیدونم چرا دیگه تا 10 و 11 ظهر نمیخابم.............. چرا شبا وقتی میخابی دلم برات تنگ میشه و میشینم فیلمای شمارو میبینم البته با بابایی.... دوست دارم مامان اندر احوالات شما پریشب ساعت 3 شب بود دیدم یه صداهایی از اتاق آقا طاها میاد گوشامو تیز کردم...... هوووووووووو........ ااااااااااااااااا................دد ...............دد................ بععععععععععععععععععععله آقا طاها بیداره و داره واسه خودش آواز میخونه پا شدم رفتم پیشش دیدم با د...
8 آبان 1392

عید قربان

                               عزیزم بهترینم عید قشگت مبارک باشه این روزا دلم بد جور هوای کعبه رو کرده ایشالله خدا قسمت همه بکنه مامان قشنگم 22 مهر همزمان با تولد دایی جونت جشن نامزدیشونم بود ایشالله خوشبخت بشن خیلی خوب بود همه چی از تالار گرفته .......تا غذا و زن دایی خوشگلت و صد البته شما که نقل مجلس بودی قبلش برا شما یه جلیقه و پاپیون مشکی و یه شلوار و پیرهن سفید خریدم خیلی خوشگل شده بودی خیلی خوش گذشت ایشالله همه جوونا خوشبخت بشن از احوالات پدری باید ب...
28 مهر 1392