طاهای باباطاهای بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

ورووجک مامانی

روزانه

1392/9/16 10:42
476 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مادر

تنظیم کننده فشار خون و ضربان قلبم

عمرم

جونم

سلاااااااااااااااااااام

خوب اومدم تا کلی بنویسم برات

اول اینکه اون جوشی که تو دهنه شما بود بعد چند روز هی بزرگتر شد دیگه من داشتم سکته میکردم هم به دندون پزشک نشون داده بودم و هم به پسر خاله بابا که فوق تخصص نوزادانه تا اینکه به بابا گفتم فقط باید بریم پیش دکتر خودش تا من خیالم راحت شه اونم نه نگفت با اینکه از سر کار اومده بود مارو برد اونجا ساعت 8 رسیدیم ساعت 10:30 رفتیم تو خانوم دکتر دید و گفت ترکیده الحمدلله البته بگما تا ظهرم بود گفت تاول شیری بوده در اثر مکیدن به وجود میاد خلاصه که خیالم راحت شد لبخند

دوم اینکه شما تقریبا 11 تا دندون داری اگه من از رو به رو شمارو نگاه کنم

4 تا بالا              4 تا پایین        آسیابی بالا سمت راست و چپ

آسیابی پایین سمت راست و چپ(سمت چپ فعلا لثه پاره شده)

سوم اینکه تازه تازه یه چند قدمی بر میداری شما پسر خیلی محتاطی هستی از این بابت خیلی خوشحالم عینک

چهارم این که دارم کم کم پسونکو محدود میکنم فقط تو خواب میدم بهت این طوری غذا خوردنتم بهتر شدهماچ

اندر احوالات مادر خانه:دچار روزمرگی شدم شدید تو این هوای سردم هیچ جا نمیتونیم بریمنگران

اندراحوالات پدر خانه:صبح ها اداره ظهر ها دانشگاه  3شنبه و 4 شنبه تا 9 شب دانشگاهه بعد ظهرها یا در خدمت خانواده یا سر ساختمونه خدا قوت بهش بده من نمیدونم چرا آقایون مثل ما خانوما دچار افسردگیو روز مرگی نمیشنمتفکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

نازنین بانو
16 آذر 92 12:06
اخهههههه چه وبلاگ قشنگی داری انشاله خدا گل پسرتو برات حفظ کنه عزیزم
مینا مامان آرمانی
16 آذر 92 18:11
خداروشکر گل پسرمون چیزیش نیست. آره مامانا خیلی خسته میشن.علتشم اینه که همش محدودابه خونه و کار خونه.ولی آقیون از خونه که میزنن بیرون خیلی واسه روحیه بهتره. این نظر منه منم با شما موافقم عزیزم
مهدیه مامان امین
17 آذر 92 14:06
خدا رو شکر که خوشگلمون چیزی نبوده و به خیر گذشه. واااااا عسلم چرا اینقدر ببخشید دیر راه میافتی. همسنات دارن میدون و همه جا رو به هم میریزند. شوخی کردم خاله ای کاش امین منم الان راه میافتاد تا شاید یکم ارامش داشتیم. بلاخره راه افتاد
مینا مامان آرمانی
24 آذر 92 22:15
نازی جون کجایی... خیلی وقته نیومدی پست بزاری
نازنین مامان آقا طاها
پاسخ
عزیز دلم دوست خوبم زودی میام