طاهای باباطاهای بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

ورووجک مامانی

خواب تو

سلام عسل مامان خوبی ؟ جات گرم و نرم؟ مامانی دیشب وقتی لالا بود خوابتو دید...میخوای بگم چه جوری بودی؟ اولا تو پسر بودی یه پسر ناز ناز من از صدای خنده های خودم از خواب بیدار شدم  آخه تو با این که تازه به دنیا اومده بودی نشسته بودی و با تعجب به ما نگاه میکردی خیلی باحال بود  چشمات هم رنگ بابا بزرگت بود منظورم بابای محسن آ خه اون چشاش آبیه پوست صورتت سفیییییید مثل برف بود در کل کلی خوشحال بودم و کلی ذوق کردم   دوست دام.البته بگما هر جوری باشی مامی کلی دوست داره ...
14 مهر 1391

دلتنگی

سلام عسل مامان دلم برات( .) این قدر شده واقعا دوست داشتم پیشم بودی دل تنگتم عزیزم راستی مامانی یه کم بد غذا شده نمیدونم چرا ؟ خودت خوبی سلامتی نازم؟ 27 بهمن وقت تست غربالگری دارم انشاالله که سالمو سلامت باشی بابایی خیلی به فکرته منو و بابایی دوست داریم ...
14 مهر 1391

غربالگری تو

سلام عشق مامان و بابا الان که دارم برات مینویسم تو اداره بابایی هستم نشستم تا جواب آز اماده شه بریم با بابایی بگیریم بابایی از صبح خیلی زحمت مارو کشید سر کار نرفتو دنبال کارای من بود همش مامانی از صبح ساعت ٦ بیدار بود آخه چرا دروغ یه کم استرس داشتم بابایی ساعت ٧ پا شد رفت حمام منم صبحانه خوردم و با هم رفتیم از نیلو کلی شلوغ بود از خون دادم و پرستاره ادرس یه سونو داد گفت برید اونجا سونو تو ونک بود رفتیمو یه یک ساعتی معطل شدیم نوبت مامانی رسید ..... من کلی ضربان قلبم بالا رفته بود رفتم تو خوابیدم رو تخت یه تلویزیون بالا سرم بود که میتونستم تورو خوب ببینم ماشالا خیلی از دفعه پیش بز...
14 مهر 1391

برق چشمای بابایی

ووووووروجکم جات راحته؟ دیروز با بابایی رفتیم دکتر خانوم دکتر تست غربالگریرو دید و گفت همه چی خوبه عسلم فشار مامانی رو گرفت و بعد منو خوابوند رو تخت و یه دستگاه گذاشت رو شکم مامانی و ما صدای قلب کوچولوتو شنیدیم بعدش خانوم دکتر یه دستگاه سونو کوچولو داشت اونو گذاشت رو شکم مامانی و به بابایی گفت بیا بچتو ببین بابایی اومد و نمیدونی چشماش از خوشحالی چه برقی میزد تو هم کلی براش بازی کردی     و خودتو تو دلش کلی جا کردی هردفه که تورو میبینه دلم میخواد ازش فیلم بگیرم تا بهت نشون بدم اینطوری میشه.   میدونم که تورو فراتر از اون چیزی که فکر می کنم دوست داره بع...
14 مهر 1391

روزانه

سلام پسری قشنگه سلام عسل مامان پسری معذرت که تا الان ننوشتم آخه اینترنتم  خراب شده بود ولش کن بذار برات از خودم و خودت بگم دیروز رفتم سونو ماشالله خیلی بزرگ شده بودی کلی قربون صدقت رفتم بابایی خیلی خوشحال بود  دکتر گفت دیگه ١٠٠% پسره و بابایی ذوق میکرد مامان آزی هم کل لباساتو از مکه آورده اونا خیلی قشنگن دوست داریم زودی بیا راستی یادم رفت بگم شما هنوز تکون نمیخوری یا میخوری اما مامانی نمیفهمه البته چند روزه متوجه یه سری تغیرات شدما اما مطمعن نیستم عسلی میخوام بگم تا الان که به من خیلی خوش گذشته و این دوران داره خیلی زود سپری میشه به شما هم خوش گذشته؟ ...
14 مهر 1391

روزانه 23 هفتگی تو

سلام عسلی عسل مسل مامان کلی خبر دارم برات میدونی برات کالسکه کریر خریدیم و تختو کمدتم خریدیم اونارو خیلی دوست دارم خیلی قشنگه خیلی نازن مبارکت باشه عزیزم امیدوارم من و بابایی برات مادر و پدر خوبی باشیم و تو هم پسر خوبی برامون باشی قراره فردا پنجشنبه سرویس چوبیتو بیارن اتاقتو بچینیم کلی بعد بریم خرده ریزارو بخریم راستی کلی برای مامان بازی میکنی عزیزکم دلم برات کلی غنج میره صبحا کلی قربون صدقت میرم تو هم با مامان بازی میکنی دوست دارم بوسسسس میدونی مامانی خیلی برام جالبه شما صبحا که گشنتون میشه مامانو با تکونات بیدار میکنی یا وقتی تاق باز میخوابم و اذیت میشی مامانو بیدار میکنی دوست دارم یه دنیا راستی بابای...
14 مهر 1391

کاراته بازی

عسسسسسسسسسسسسسسسیس دل مامان جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییگر دل مامان عسسسسسسسسسسسسسسل دل مامان شیرین شدی میدونی     امروز طبق عادت تو نینی سایت بودم . و لبتاپم رو پاهام بود باور کن دلم یه هو  پرید بالا تعجب کردم نگاه کردم دیدم دوباره همون اتفاق افتاد 4 یا 5 بار این اتفاق افتاد مرده بودم از خنده اما کسی نبود نشونش بدم راستی خریدای سیسمونی تقریبا داره تموم میشه دل تو دلم نیست آخه مامانی هفتهی 27 تمه و دکی گفته نینی 20 مرداد به دنیا میاد دیگه اینکه بابایی هی دستشو میزاره رو دلم تا ببینه تو تکون میخوری یا نه اما تا حالا موفق نشده هههههه تو هی سر کارش میزاری لپتو گ...
14 مهر 1391

پسونک طلا شازده کوچولو

سلاااااااااااام شازده کوچولو مامان میدونم تو دل مامانی خیلی اذیت میشی ببخشید آخه دست خودم نیست شبا خیلی بدمیخوابم میدونم شما تا صبحا از دست مامان نمیخوابی ببخشید به جان مامان من سعی خودمو میکنم اینم از پسونک طلای شازده کوچولو که دیروز خریدیم       ...
14 مهر 1391

همسرم

ر وزی که به دنیا امدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیبا تر است و میلادت شیرین ترین بهانه ایست که میتوان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست میلاد تو معراج دست های من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر میگویم بهانه ی زندگیم تولدت مبارک   ...
14 مهر 1391

سیسمونی شازده کوچولو

سلام آقا طاها اینم از عکسای سیسمونی شما (لطفا به ادامه مطلب برید) این کریر پسری   اینم کمد لباس   اینم کالسکه باکس هایی که عمو محمدش زحمت کشیده و درست کرده بازم باکس اسباب بازی تولو لباسهایی که مامان آزی زحمت کشیده و از مکه اورده بازم لباس شامپو و لوسیونو و.... حوله تن پوش و ساده اینم صندلی حمام که به کف حمام میچسبه لیز نخوری شما یه سری خوش کن یه دشک و متکاش پیش بند همه زیر دکمه دار تو خونه ای سرویس رو تختی پستونک وجغجغه و ست شونه ی شازده کوچولو اینم نمای دور کمد و ویترین شیشه شیر ...
14 مهر 1391