برق چشمای بابایی
ووووووروجکم جات راحته؟
دیروز با بابایی رفتیم دکتر
خانوم دکتر تست غربالگریرو دید و گفت همه چی خوبه عسلم
فشار مامانی رو گرفت و بعد منو خوابوند رو تخت و یه دستگاه گذاشت رو شکم مامانی
و ما صدای قلب کوچولوتو شنیدیم
بعدش خانوم دکتر یه دستگاه سونو کوچولو داشت اونو گذاشت رو شکم مامانی و به
بابایی گفت بیا بچتو ببین بابایی اومد و نمیدونی چشماش از خوشحالی چه برقی میزد
تو هم کلی براش بازی کردی
و خودتو تو دلش کلی جا کردی هردفه که تورو میبینه دلم میخواد ازش فیلم بگیرم تا
بهت نشون بدماینطوری میشه.
میدونم که تورو فراتر از اون چیزی که فکر می کنم دوست داره
بعدش خانوم دکتر گفت تو خیلی شیطونی و بابایی کلی خندید اون عاشقانه منو تورو
دوست داره
راستی مامانی یه کم سرما خورده
اما دارم بهتر میشم عسلکم