طاهای باباطاهای بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

ورووجک مامانی

بدون عنوان

1392/5/18 10:53
214 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم ماه رمضان هم تموم شد امروز عید فطره

عیدت مبارک گل پسرم

جونم برات بگه دیشب ساعت 4 صبح دیدم صدات از تو اتاقت میاد رفتم دیدم بببببببببببببببببله 2 تا چشم درشت دارن به من نگاه میکنن منم دل خوش شیر درست کردم و شمارو آوردم تو اتاق خودمون شیر خوردی بعدش کلی سر حال منم که چشمم وا نمیشد گذاشتمت بین من و بابایی تا وول بخوری بخابی امممممممممممما این قدر مورد لطف مشت و لگد زدنای شما این بابایی بیچاره قرار گرفت که خدا میدونه منم دلم براش سوخت و شمارو بردم رو تختت خودمم اومدم تو تخت به اون کوچولویی دراز کشیدم بعد نیم ساعت وول خوردن خابیدی منم که چشمام گرم شده بود کنار شما خابیدم ووووووای نگو مادر صبح که پا شدم تمام تنم خشک شده بود تا الانم خابیدی گلم دوست دارم بی بهانه تا ابد

 

وایسا یه چیز دیگه الان یادم اومد یه سحر که پا شده بودم و داشتیم با بابا سحری میخوردیم یه هو دیدم یه سایه تو تخت شما داره هه هه میکنه عین فنر از جام پریدم دیدم بللللللللله شما بلند شدی داری به ما میخندی مادر اون روز من 6.30ماچ خابیدمکلافه

 

بابایی تو این ماه رمضون دیگه معده براش نمونده لپاش به هم چسبیده ایشالله عیدی بگیره از خدا چشمک

 

 

ههههه پارسال همین موقع ها اومده بودی تو بخلم چه لذت بخش چه زود میگذره و چه خوش میگذره بهم چون تو هستی همه هستی من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان اریو
22 مرداد 92 1:46
سلام عزیزم چرا طاها بدنش دونه زده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



از پسر خالم گرفت البته تو بزرگتر ها به صورت تب و دونه های خخخخخخخخخخیلی خفیف بود