سفر شمال
گلکم تولد 11 ماهگیت مبارک
چقدر زود میگذره و من احساس میکنم چقدر کم با توام
مامانی نمیدونی چققققققققدر شیرین شدی دیگه کامل اسمتو میشناسی
ماه پیش بابایی مارو برد شمال یه هتل خوب کنار آب رزرو کرده بود دستش درد نکنه کلی بهمون خوش گذشت
راستی شما داری هم بازی پیدا میکنی زن عمو خدیجه بارداره به سلامتی نی نیش میاد و کلی کیف میکنیم
البته 2 تا اتفاق بدم افتاد شایدم خوب آخه کار خدا بی حکمت نیست نی نیه زن عمو بیتا تو دلش مرد من که خیلی غصه خوردم آخه خیلی خوشحال بود ایشالله خدا دوباره نی نی بده بهشون
پریروزم دایی بابا محسن فوت شد سرطان داشت خدا رحمتش کنه
بگذریم مامانی دوست دارم اگه بدونی شبا که میخابی دلم برات تنگ میشه
ایشالله خدا زندگیمونو از چشم بد دور نگه داره ..........آمین
اینم از عکسا
اول بگو شما اونجا چه میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟
آقا طاها و مادری کنار دریا (تا ما اومدیم شمارو ببریم دریا .دریا طوفانی شد بنابراین تو ساحل عکس انداختیم)
آقا طاها بعد از آب بازی
آقا طاها و پدری در رستوران
مامان دورت بگرده
دوست دارم پسر عزیزم