هفته هشتم
عزیز تو دلی مامان
میخوام یه سری واست حرف نا گفته بگم...
میدونی یه ٢ ماهی بود که ما تورو از خدا خواسته بودیم خدا جون هم زودی جواب مارو دادو تورو انداخت تو دل مامانی.
راستش بابایی خیلی مامانو دوست داره اون منو از ٢ ماه پیش برد دندون پزشکی و تمام دندونامو درست کرد بعدشم منو برد یه چکاب کامل تا اگه خدا خواست و به ما یه نینی داد من مشکلی نداشته باشم
بابایی خیلی زحمت میکشه هر چیزی که من و تو هوس میکنیم زودی تهیه میکنه
راستش امروز اربعین حسینی دلم یه کوچولو گرفته خاله رزی امروز نذری داشت رفتیم اونجا همه چیز خوب بود