طاهای باباطاهای بابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ورووجک مامانی

یه روز خوب

1392/10/23 0:32
745 بازدید
اشتراک گذاری

4 شنبه بود نزدیکای غروب آفتاب تازه پدر خونه از سر کار اومده بود با دست پر و لب خندون اما من نمیدونم چرا کلی خسته بودمو بی انرژی رژلب و یه خط چشم زده بودم برا پنهان کردن خستگیم

یه لیوان چایی براش ریختم تا خستگی در کنه تا نشستم کنارش فهمید خسته ام گفت پا شو پاشو تا ببرمت بیرون یه کم هوا بخوریم منم با خوشحالی حاضر شدم طاها هم طبق معمول با دست پدر حاضر شد و زدیم بیرون

محسن طاهارو گذاشت خونه مامانش گفت هم اون حال و هواش عوض میشه هم شما عینک

طاها که رفت منم شیشه ماشینو تا ته کشیدم پایین و هوای سرد زمستونی و با تمام وجودم حس کردم دستامو کردم تو جیبم و کلی صدای ضبط و زیاد کردم خیلی خوش گذشت دو تایی کلی گشتیم

همییییییییین

راستی موهای طاهارو کوتاه کردم با کلی عکس میامماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مهدیه مامان امین
24 دی 92 23:48
وای حسودیم شد چه خوش گذروندین خانمی دوتاییهمیشه شاد باشید عزیزم. منتظر عکسهای گل پسر خوشگلمون هستم
نازنین مامان آقا طاها
پاسخ
آره والله خاهر چسبید حسابی ولی فهمیدم زیادی من و طاها به هم وابسته شدیم
مینا مامان آرمانی
25 دی 92 11:38
چررررررررررررررررررررررررررراااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا کوتاه کردیییییییییییییییییییییین خوشگل بووووووووود که
نازنین مامان آقا طاها
پاسخ
قربونت بشم دوست خوبم هر کی دید شوکه شد شب عکساشو میزارم قشنگ تر شده