طاهای باباطاهای بابا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

ورووجک مامانی

روزهای پایانی

گلک من عمر من میدونی مامانی خیلی سرمون این چند وقت شلوغ بود نتونستم وبلاگتو آپ کنم اول اینکه شما خیلی شدید سرما خوردی دوم اینکه همش استرس درسای بابایی رو داشتیم البته بگما منو رو سفید کرد و همرو قبول شد سوم اینکه بابا یه سری کار داشت که بهش خیلی استرس وارد شده بود و این استرس تو خونه ما هم بود و.... در کل امروز آخرین دوشنبه سال 92 بود و فردا هم شب 4 شنبه سوریه خدا به خیر بگذرونه ما امسالم مثل پارسال با شما خونه میمونیم فقط و فقط به خاطر شما البته 2 تا بالن آرزوها گرفتم که اگه دیدیم خلوته بریمو هواش کنیم امسال در کل سال خیلی خیلی خوبی بود امیدوارم که سال بعدم همین طور باشه مامانی حدود 2 ه...
26 اسفند 1392

رفتیم کیش

سلام به همه دوستای خوبم ما اومدیم با کلی حرف برا گفتن اول اینکه آقا طاها 18 ماهم تموم کرد و باید تو این 2 یا 3 روز ببرمش برا واکسن دوم اینکه ما این هفته مهمون مادر جانم بودیم و رفتیم کیش که حسابی دستش درد نکنه خیلی خوش گذشت البته بگما بابا محسن نبود زنونه رفته بودیم بابا محسن امتحان داشت نشست خونه با خیال راحت تا 6 صبح درس میخوند همین جا ازش تشکر ویژه میکنم دستت درد نکنه منو رو سفید کردی اندر احوالات خودم :یه 2 هفته تمومی میشه که کشاله رونم گرفته کیش بهم زهر مار شد همش پام میشلید این قدر که درد داشتم وقتیم اومدم همسری چند روزی مرخصی گرفت چون حتی نمیتونستم طاهارو بشورم اما خدارو شکر الان بهترم اندر ...
2 اسفند 1392

روزانه

طاهای بی همتای من عشقم نفسم دوباره اومدم برات بنویسم بنویسم از این که منو شما کلی به هم وابسته شدیم اما نمیدونم چرا چند روزه خیلی به پرو پام میپیچی همش میخای بغلت کنم شاید میخای دندون در بیاری دوباره مامان جون در هر صورت که خیلی بهونه گیر شدی جمعه این هفته مامانم زنگ زد با کلی غر زدن گفت بچرو سوار آژانس کن بیاد اینجا تا یه هوایی به کلت بخوره منم گفتم امکان نداره یه هو میدزدنش خودم میارمش خلاصه بردمت بعد از کلی بوس کردنت گذاشتمت اونجا و با بابایی زدیم تو جاده رفتیم تا چالوس البته ناگفته نماند که بابایی هم دلی از عزا در آورد و با تمام ماشینا کورس بازی کرد رفتیم رسیدیم سر جاده چالوس دیدیم...
5 بهمن 1392

مدل موی خامه

سلام یعنی دارم آتیش میگیرم 2 ساعته موبایل بیاری وصل کنی حجم عکس کم کنی سیو کنی قرمزی چشم بگیری 2 صفحه بنویسی موقع آپلود فایرفاکست قاط بزنه چه حالی آدم میشه؟ خلاصشو میگم طاها رو بردم آرایشگاه راحت شدم به 2 دلیل 1.دیگه تو این سرما نمیخاد هر روز ببرمش حموم 2.دیگه به همه نمیخاد بگم که بابا این پسره البته هنوزم که کلاه میزاره همه میگن سلام خانوم خانوما خوب آرایشگاهم پروژه سختی بود که با کمک دایش تموم شد اولش مامانم موهاشو تو صندلی غذاش در حالی که من کلی شمع و بادکنک دستم بودو دلقک شده بودم کوتاه کرد دستش درد نکنه اما این فلسفه خامه از این جا میاد که این داییش وقتی اومد دید گفت باید بریم ...
26 دی 1392

یه روز خوب

4 شنبه بود نزدیکای غروب آفتاب تازه پدر خونه از سر کار اومده بود با دست پر و لب خندون اما من نمیدونم چرا کلی خسته بودمو بی انرژی رژلب و یه خط چشم زده بودم برا پنهان کردن خستگیم یه لیوان چایی براش ریختم تا خستگی در کنه تا نشستم کنارش فهمید خسته ام گفت پا شو پاشو تا ببرمت بیرون یه کم هوا بخوریم منم با خوشحالی حاضر شدم طاها هم طبق معمول با دست پدر حاضر شد و زدیم بیرون محسن طاهارو گذاشت خونه مامانش گفت هم اون حال و هواش عوض میشه هم شما طاها که رفت منم شیشه ماشینو تا ته کشیدم پایین و هوای سرد زمستونی و با تمام وجودم حس کردم دستامو کردم تو جیبم و کلی صدای ضبط و زیاد کردم خیلی خوش گذشت دو تایی کلی گشتیم همییییییییین راستی موهای طاهارو کو...
23 دی 1392

پسری به روایت تصویر

بهش میگی طاها مثلا بابا کووووووووو میگه نییییییییییییییییست در حال سجده کردن طاها و عینک باباش دختر عموی طاها فلسفه این حرکت اینه که طاها دو کلمه هاپ و اپیشده رو قاطی کرده شده ههههههههاپش  و تورو میترسونه تولد خاله نگین دستکش دستش کردیم داره با تعجب نگاه میکنه خابیدن آقا طاها ناز پسر من امان از خاله شیطون داشتن اینجا موهاشو با مو صاف کن صاف کردیم 2 دقیقه بعد همش پرید بالا و فر شد دوستون دارم   ...
12 دی 1392

روزانه

اول سلام به همه دوستای گلم مامان اول بزار یه عذر خاهی کنم از دوستای گلم مخصوصا مینا جون و گل پسر نازشون آرمان خان که تو این مدت خیلی به وبلاگمون سر زدن شرمندتونیم که نتونستیم سریع آپ کنیم امیدوارم زمستون خوبیرو پیش رو داشته باشین دوم سلام به گل پسر خودم یکی یه دونه ی خونم از احوالات گل پسری بگم اول هوووووووووووووووووووووورا بکشید چون پسرم راه میره دیگه البته یه چند هفته ای میشه اما هنوزم چهاردستو پارو ترجیح میده وقتی راه میره مثل پیرمردا میشه من که میمیرم از خنده پاهاشو باز باز میزاره و احساس میکنه هر آن که بخوره زمین وقتی هم که نمیخوره خودش خودشو میندازه زمین دوم این که دایره لغاتش خیلی...
12 دی 1392

یلدا

                                      یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی همین بهانه های گذرراست   یلداتون مبارک مامان نوشت:من شرمندتونم با کلی خبر خوب میام به زودی ...
30 آذر 1392

روزانه

عزیز دل مادر تنظیم کننده فشار خون و ضربان قلبم عمرم جونم سلاااااااااااااااااااام خوب اومدم تا کلی بنویسم برات اول اینکه اون جوشی که تو دهنه شما بود بعد چند روز هی بزرگتر شد دیگه من داشتم سکته میکردم هم به دندون پزشک نشون داده بودم و هم به پسر خاله بابا که فوق تخصص نوزادانه تا اینکه به بابا گفتم فقط باید بریم پیش دکتر خودش تا من خیالم راحت شه اونم نه نگفت با اینکه از سر کار اومده بود مارو برد اونجا ساعت 8 رسیدیم ساعت 10:30 رفتیم تو خانوم دکتر دید و گفت ترکیده الحمدلله البته بگما تا ظهرم بود گفت تاول شیری بوده در اثر مکیدن به وجود میاد خلاصه که خیالم راحت شد دوم اینکه شما تقریبا 11 تا دندون داری اگه من از رو ...
16 آذر 1392